نویسنده: رزمنده، تحلیلگر، مخصوص برای “سنگر”
امرالله صالح از پرآوازهترین و در عین حال بحثبرانگیزترین چهرههای سیاسی و امنیتی افغانستان بهشمار میرود. او از عنفوان جوانی به سیاست و مبارزه روی آورد و بهواسطهی علاقهمندی و پشتکار ویژهاش، در مقام یک چهرهی مسلکی و کارآزمودهی امنیتی و اطلاعاتی، جایگاهش را در ذهنیت عامه و نخبگان سیاسی تثبیت کرد.
کارنامهی صالح، چه در مقام رئیس امنیت ملی و چه در قامت معاون ریاستجمهوری و سپس رهبر مقاومت، همواره موضوع تحلیلها و بحثهای رسانهای در داخل و خارج از کشور بوده است. آنچه بیش از همه در مورد او برجسته میشود، پیوند وثیق میان تجربههای امنیتی و رویکردهای سیاسی اوست. صالح باور داشت که در افغانستان، امنیت نهتنها مقدمه بلکه اساس سیاست است؛ به همین دلیل بارها تأکید کرده بود که سیاستمداری که فاقد دید و تحلیل امنیتی باشد، نه میتواند دوام معنادار در عرصهی قدرت داشته باشد و نه ضمانتی برای موفقیت سیاسیاش وجود دارد.
تجربههای امنیتی امرالله صالح، سیاستورزی او را رنگ و بوی اطلاعاتی و استخباراتی بخشیده است. او برخلاف بسیاری از سیاستمداران افغان که در موارد حساس به معامله و سازش پنهانی روی میآوردند، بیشتر با زبان هشدار، خطر و تهدید سخن گفته است. بهزعم او، افغانستان صحنهای پر از تهدیدهای بالفعل و بالقوه بود و مسئولیت یک رهبر سیاسی در چنین فضایی، هشداردهی و آمادهسازی افکار عمومی در برابر حوادث پیشروست. همین ویژگی سبب شده بود تا در دوران ریاست امنیت ملی، وزارت داخله و حتی در مقام معاون اول ریاستجمهوری، رویکرد امنیتیاش بر تصمیمهای سیاسی سایه بیفکند.
ویژگی بارز صالح نگاه او به طالبان و پاکستان بود. برخلاف بسیاری که از دریچهی مصالحه و معامله به طالبان مینگریستند، او همواره آنان را تهدید امنیتی تعریف میکرد. بعدها منابع پاکستانی نیز اذعان کردند که صالح تنها سیاستمدار برجستهی جمهوری پیشین بود که هیچگونه رابطهی پنهانی با دستگاه امنیتی پاکستان نداشت. این موضع مستقل و بیسابقه، جایگاه ویژهای برای او در میان جامعهی سیاسی افغانستان رقم زد.
ادبیات صالح بیش از آنکه سیاسی بهمعنای رایج باشد، امنیتی بود. او کمتر به سخنوریهای شعاری یا وعدههای مبهم میپرداخت و بیشتر به بیان خطرها و تهدیدهایی توجه داشت که بر اساس دسترسیاش به اطلاعات حساس، واقعی و قریبالوقوع مینمودند. از همینرو، منتقدانش او را سیاستمداری میدانستند که به دلیل بیشازحد «امنیتی بودن»، پایگاه مردمی گسترده پیدا نکرد. اما حامیانش معتقدند او صادقترین و شفافترین سیاستمداری بود که تهدید طالبان را بیپرده فاش کرد و حاضر نشد برای حفظ جایگاه سیاسی، حقیقت را فدای سازش کند.
چهار سال پس از سقوط کابل، واقعیتهای عینی یکبهیک تحلیلهای صالح را تأیید کرد. هشدارهای او در مورد ماهیت طالبان، فساد درونی امارت و وابستگی این گروه به شبکههای تروریستی منطقه، همگی به واقعیت پیوست. در این دوره، برخلاف بسیاری از چهرههای سیاسی که در حاشیه رسانهای غرق شدند، صالح متمرکز بر یک سنگر باقی ماند: افشاگری علیه طالبان و روشنگری نسبت به ضعفها و بحرانهای درونی این گروه.
همین هویت امنیتی و استخباراتی او بود که پس از سقوط کابل، وی را به رهبر طبیعی مقاومت مسلحانه تبدیل کرد. صالح با اتکا به شبکههای اطلاعاتی مؤثر، اقداماتی انجام داد که برای طالبان و حامیان منطقهایشان شوکآور بود. او نشان داد که در جغرافیای افغانستان، مرز میان سیاست و امنیت بهگونهای درهمتنیده است که جداسازی آن تقریباً ناممکن است.
سرنوشت سیاسی امرالله صالح ثابت میکند که در افغانستان، سیاستمداری بدون توانایی گردآوری، تحلیل و هضم اطلاعات، سرنوشتی جز وابستگی، انفعال و شکست ندارد. در حالیکه بسیاری در دام این چرخه گرفتار شدند، صالح توانست با درایت و پایبندی به اصول امنیتی، راهی متفاوت بپیماید و خود را بهعنوان نماد پیوند استخبارات و سیاست در افغانستان معرفی کند.